آشنایی با سبک های معماری ، سبک معماری دیکانستراکشن


haleh دی 22, 1396 دقیقه مطالعه
آشنایی با سبک های معماری ، سبک معماری دیکانستراکشن

با مجله خبری ایشومر در هنر و معماری همراه باشید:

 

آشنایی با سبک های معماری ، سبک معماری دیکانستراکشن

 

این سبک ، بخشی از سبک معماری معاصر است که در آن از چند معنایی الهام گرفته شده است.

واژه دیکانستراکشن در فارسی به معنی ساختار زدایی، شالوده شکنی، واسازی،

بنیان فکنی، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است.

شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول

و هر نوع متنی دارد. شاید هم به دلیل آن است که هنوز ابهامات و سوالات زیادی در مورد دیکانستراکشن وجود دارد.

اکثر اندیشمندان و بزرگان این مکتب، پرورش یافته دوره ساختارگرایی هستند.

مکتب دیکانستراکشن در سال ۱۹۳۰ توسط فیلسوف شهیر فرانسوی، ژاک دریدا پایه گذاری شد.

از معماران این سبک می توان از فرانک گهری، زاها حدید، رم کولهاس و برنارد چومی نام برد.

از شاخصه های اصلی و کلمات کلیدی این مکتب می توان به اکنونیت، ابهام و ایهام،

عدم قطعیت، تزلزل و تناقض اشاره کرد.

ژان پل سارتر (۱۹۸۰-۱۹۰۵) فیلسوف فرانسوی، پایه گذار فلسفه مدرن است.

وی خرد گرایی مدرن، که توسط دکارت،

کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود، را اساس فلسفه خود قرار داد. سارتر معتقد به خرد گرایی استعلایی است.

از نظر وی، «فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند. سارتر آزادی بی قید و

شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است

که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست».

 

 

 

 

مجله خبری ایشومر آشنایی-با-سبک-های-معماری-،-سبک-معماری-دیکانستراکشن-مجله-خبری-ایشومر-1-260x300 آشنایی با سبک های معماری ، سبک معماری دیکانستراکشن هنر هنر و معماری  معماری سبک دیکانستراکشن آشنایی

 

 

 

با مجله خبری ایشومر در هنر و معماری همراه باشید:

از نیمه دوم قرن بیستم، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی

مورد پرسش قرار گرفت.

این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس،

مردم شناس فرانسوی، مطرح شد.

ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است. ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد

که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است. از نظر اندیشمندان ساختارگرا، می باید ساختارهای ذهن بشری

را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند. ساختار ذهن مبنایش زبان است. انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط

می شود، هر ذهنیتی موکول به ساختار زبان است.

بر خلاف دکارت که عقیده دارد همه چیز آگاهانه شکل می گیرد، استراوس بر این باور است که ساختارهای فرهنگ، اساطیر و

اجتماع آگاهانه نیست، همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد. استوارس استیلای سیصد ساله ذهن

استعلایی را زیر سوال برد.

اگر از دیدگاه دکارت، انسان موجودی است خردورز، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ

شکل می گیرد. لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر، باید زبان، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم.

به طور کلی، روش ساختار شناسی، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب

فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود.

رفتار و کردار نوعی زبان است. به همین دلیل ساختارگراها، ساختارهای موجود

در پدیده ها را استخراج می کنند.

 

 

 

مجله خبری ایشومر آشنایی-با-سبک-های-معماری-،-سبک-معماری-دیکانستراکشن-مجله-خبری-ایشومر-2-300x166 آشنایی با سبک های معماری ، سبک معماری دیکانستراکشن هنر هنر و معماری  معماری سبک دیکانستراکشن آشنایی

 

 

 

با مجله خبری ایشومر در هنر و معماری همراه باشید:

مکتب ساختار گرایی، مورد سوال و نقد فلاسفه پست مدرن و خصوصا پساساختارگراها قرار گرفت، چنانچه میشل فوکو،

که خود از بطن ساختارگراها ظهور کرد، در مورد مکتب ساختارگرایی می گوید« کلیت بخشیدن به ساختارها ما را از مسایل عینی

فرهنگ و جامعه غافل می کند. منطق آنها منطق خشکی است و به ما اجازه نمی دهد به هویت ها در دوران های مختلف توجه کنیم».

لذا مکتب ساختارگرایی را می توان یک مکتب بینابین دو مکتب مدرن و پست مدرن تلقی کرد.

مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود، نقدی به بینش ساختارگرایی و

همچنین تفکر مدرن استمکتب دیکانستراکشن جزو زیر مجموعه پساساختارگرایی هم محسوب می شود زیرا اکثر اندیشمندان

این مکتب، پرورش یافته دوره ساختارگرایی می باشند.

پساساختارگراها معتقدند که «اهمیت و پویایی زبان باید در سیلان و ناپایداری معناها

جستجو گردد».

مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا (۱۹۳۰)، فیلسوف معاصر فرانسوی، پایه گذاری شد.

دریدا با ساختارگراها مخالف است و

معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیرها غافل می مانیم،

فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند،

پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد. دریدا از سال ۱۹۶۷، یعنی زمانی که سه کتاب او

به نام های « گفتار و پدیدار،نوشتار و دیگر بودگی، نوشتار شناسی منتشر شد، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید.

 

 

 

مجله خبری ایشومر آشنایی-با-سبک-های-معماری-،-سبک-معماری-دیکانستراکشن-1-مجله-خبری-ایشومر-1-300x200 آشنایی با سبک های معماری ، سبک معماری دیکانستراکشن هنر هنر و معماری  معماری سبک دیکانستراکشن آشنایی

 

 

 

 

با مجله خبری ایشومر در هنر و معماری همراه باشید:

از نظر دریدا، نوشتار ابزار خوبی برای انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقا همان مفاهیمی

را که در ظاهر بیان می کند ندارد.

متن به جای انتقال دهنده معنا، یک خالق است، به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن، ما در یک دنیای چند

معنایی زندگی می کنیم.

هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند.

تقابل دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است. تقابل های دوتایی همچون روز و شب، مرد و زن، ذهن و عین،

گفتار و نوشتار، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است.

 

 

 

 

مجله خبری ایشومر آشنایی-با-سبک-های-معماری-،-سبک-معماری-دیکانستراکشن-1-مجله-خبری-ایشومر-2-300x300 آشنایی با سبک های معماری ، سبک معماری دیکانستراکشن هنر هنر و معماری  معماری سبک دیکانستراکشن آشنایی

 

 

 

با مجله خبری ایشومر در هنر و معماری همراه باشید:

در مورد این مسئله که تعریف دقیق و مشخص دیکانستراکشن چیست؟

باید گفته شود که تعریف دقیق و مشخصی از دکانستراکشن

وجود ندارد، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن، می تواند مغایر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود خود دریدا

در این باره می گوید:

«دیکانستراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و استنباطات مغایر با

خود متن است و در واقع گسترش درک مجازی است».

به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است.

این تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد.

لذا در بینش دیکانستراکشن، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد خواننده،

برداشت ها، استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد. خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده، و

ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد. ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است.

پیتر آیزنمن ، معمار معاصر آمریکائی نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود، بلکه با فضاها، کالبدها و محوطه سازی های

متعددی که ساخته، فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد

آیزنمن در مقاله ای به نام « مرز میانی »، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت. از نظر وی،

معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است.

آیزنمن در این مقاله می نویسد: « دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که

ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است».

آیزنمن بارها در صحبت های خود از واژه به معنای « اکنونیت » استفاده کرده و معتقد است که معماری در هر زمان و

مکان باید اکنونیت داشته باشد و متعلق به زمان و مکان حاضر باشد برای رسیدن به این شرایط،

باید قوانین گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی، لذا بر هم زدن آنها ممکن است.

حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود (دیکانستراکت شوند) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود.

پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام، ثبات و بی ثباتی، زشتی و زیبایی،

سودمندی و عدم سودمندی، صداقت و فریب، پایداری و تزلزل، صراحت و ایهام وجود دارد و نمی توان از یکی برای استتار

دیگری استفاده کرد، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی

امروز ما به نمایش گذاشته شود.

در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مورد مطالعه و

وارسی دقیق قرار گیرد.

همچنین خود سایت، شرایط فیزیکی و تاریخی آن، محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد

بازبینی موشکافانه قرار می گیرد. در مرحله بعد تفسیرها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح می شود و در نهایت

کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین بر آورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه، تناقضات، تباینات و

تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود. لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی، ابهام انگیز، متناقض و متزلزل

ارائه می شود، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل آماده می کند.

یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن،

مرکز هنرهای بصری وکسنر (۱۹۸۹ – ۱۹۸۲) در شهر کلمبوس آمریکا است.

در مسابقه ای که در سال ۱۹۸۲ برای طراحی این ساختمان صورت گرفت،

معماران معروفی از جمله مایکل گریوز، سزار پلی، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن

شرکت کردند.

سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد. عملکرد بنا،

نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان دانشگاه در آن است. هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و

ساختمان های موجود در سایت قرار دادند ولی در کمال تعجب، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود

که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آن که طرح

وی به عنوان برنده اول اعلام شد.

از آن زمان سبکی در معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت.

معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتا کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت،

ولی تاثیر شگرف و بنیادین بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت. این سبک به

عنوان پیش زمینه رویکردهای متعاقب آن همچون معماری فولدینگ و معماری پیدایش کیهانی بود.

برچسب‌ها :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Rating*