اسكيزوفرني در طراحی به روش پیرو لیسونی قسمت اول

نیویورک-لیسونی
در مهمانی سال نو تمام اعضای شرکت دعوت دارند و هميشه شخصی خاص هم حضور دارد. از آنجایی که رؤسای شرکت اصلیت یونانی دارند، همیشه شام و تدارکات مدیترانهای مفصلی به راه است.
در مهمانی امسال گروه موزیک در گوشه دنجی دور هم مینواختند، بقیه هم مشغول گپ و گفت، لبخندهایی ملیح و صحبت از آمال و آرزوهای دور و نزدیک بودند.
با مجله خبری ایشومر همراه باشید:
کنج دیگری از تالار نظرم را جلب کرد. فرد غریبهای با عدهای از همکاران حسابی گرم گرفته بود که من بعداً به دلیلش پی بردم چون آن فرد «پیرو لیسونی» بود.
معمار و دیزاینری که مقیم ایتالیاست. شرکت او در سال ۱۹۸۶ به ثبت رسید و به دنبال آن ده سال بعد شرکت ارتباطات تصویری «گرافیک ـ اکس» را در سال ۱۹۹۶ راهاندازی کرد.
بعداز آن شعبه شهر نیویورک شرکت «لیسونی» گشایش یافت و به طراحی
در آمریکای مرکزی، کانادا و آمریکای جنوبی ادامه داد.
کارمندانش را مخصوصاً از ملیتهای متفاوت انتخاب کرد و در تمام جنبههای
طراحی به فعالیتش ادامه داد؛ معماری، طراحی داخلی، طراحی محصول و
همچنین گرافیک، هنر و هویت سازمانی، همچنین گسترش در سطح جهانی
که شامل هتل، رستوران، مسکونی، شرکتها، خردهفروشی و طراحی نمایشگاه بود.
آکواریوم و پلنت اریوم
سال گذشته شرکت «لیسونی» برای طرحی که بر روی رودخانه شرقی نیویورک داده بود،
برنده مسابقهای تحت عنوان «آکواریوم و پلنت اریوم» شد! این فرد از جمله
استعدادهای خاصی در طراحی داخلی محسوب میشود تا جایی که مراسم شام مشاهیر طراحی نیویورک را در سال ۲۰۰۵ افتتاح کرد.
ظاهراً مردی میان سال با موهای جو گندمی و خوش پوش است، انگلیسی را
با لهجه ایتالیایی به خوبی صحبت میکند و بسیار خاکی به نظر میرسد.
کنار همکارانم ایستادم تا بیشتر و از نزدیک با پیرو آشنا شوم. مکالمهای بیمقدمه، صمیمی، دوستانه و البته جذاب:
ـ کجا بزرگ شدی؟ فکر میکنی چقدر روی شغلت تاثیر گذاشته؟
این شانس را داشتم که در میلان بزرگ شوم. خانوادهام آدمهای کنجکاوی بودند.
پدر و مادرم در کار تعمیرات عتیقه بودند و به من یاد دادند که به طراحی علاقهمند شوم.
ـ مدرک تحصیلی تو در معماری هست ولی همه کاری انجام دادهای، از طراحی صنعتی و مبلمان تا طراحی گرافیک و برندینگ.
دوست دارم بدانم که چه چیزی را بیشتر از همه درباره طراحی ساختمان
دوستت داری و ان را چطور با طراحی یک تکه مبلمان مقایسه میکنی؟
خب من در مدرسه پلی تکنیک میلان آموزش دیدم که معمار باشم و برای آن تحصیل کردم.
برای معمار شدن باید میآموختم که مهارتهایم را در زمینههای مختلف
تغییر دهم و برای داخل ساختمان هم طراحی کنم و این شامل مبلمان هم بود.
من دوست دارم همه چیز را طراحی کنم. لذت میبرم.
روش طراحی من یک جور اسکیزوفرنی است،
به بیان دیگر، یعنی دوست دارم از یک مقیاس به مقیاس و اشل دیگر پرش کنم و میان آنها هم باز طراحی کنم پس هر چیزی داخل و خارج از هر اشل مورد توجه من است؛ اما مهمترین و اساسیترین بخشی از کار من تناسب است که باید در هر اسکیلی موردتوجه باشد.
ـ یک روز معمولی شما به چه شکل است؟
ـ با یک اسپرسو و یک لیوان آب گازدار و لبخند. وقتی مسافرت نمیکنم. در حال تحرک
و فعالیت بین گروههای مختلف و پروژههای گوناگون هستم. ولی گاهی اوقات
نیاز دارم که مال خودم باشم، سری به موزه میزنم یا در کافی شاپ و خلوت خودم خط خطی میکنم و یا کتاب ميخوانم.
ـ چند تا از پروژههای آخرتان را معرفی میکنید؟
یک محصول جدید برای «سالن دلم موبیل» که ما در حال حاضر سخت در تلاش
و تکاپو هستیم تا به پایان برسد. به جز آن در حال طراحی یک مجموعه
ساختمان در مکزیکوسیتی هستیم، یک بازسازی در بوداپست و یک مجموعه ویلای جدید و متفاوت در میامی.
ـ اولین اپلیکیشنی که هرروز صبح چک میکنی چیست؟
صبحها هیچ کدام را چک نمیکنم کاملاً آزاد هستم و فقط روزنامه باز میکنم و
نگاهی میاندازم. من حتی از تمام شبکههای اجتماعی هم دور هستم البته در
استودیوی طراحی من گروههای دیزاینر از آنها در پروسه طراحی استفاده میکنند.
ـ بهترین چیز در رابطه با شغلت چیست؟
خب من آن را شغل نميدانم، اين يك اشتياقِ خالص است.
ـ چه چیزی داخل یا خارج از این صنعت به تو الهام ميبخشد؟
یک چیز کافی نیست اما در در جه اول این زندگي است كه به من الهام ميبخشد.
ـ آخرین چیزی که در طراحی داخلی تو را عذاب ميدهد چيست؟
خلوص! خلوص پیش پاافتاده است. نکته کلیدی غباري است كه از برخوردها بجا ميماند چه از ادغام شرق به غرب چه مدرن و آنتیک و چه هر چیز دیگر.